• وبلاگ : پرنده مهاجر
  • يادداشت : وصيت من
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا گلي 
    تقريبا هر روز ميام اين من رو ميخونم به ياد روزي که همه چي تموم شد
    + elham 

    : گفتي امروز چه روزيه؟ زياد فكر نكن امروز همون روزيه كه دلم برات تنگ شده

    + بهار 

    با اينكه مرگ يك قسمت از زندگيه ولي بدجوري تو دل آدم رو خالي ميكنه. البته وقتي آدم فكر مي كنه وصيتنامه مربوط به عزيزش باشه. اما وهاب عزيز فكر مي كنم اين متن به زندگي دوباره و تبديل شدن آدمها بعد از مرگ به آدمي ديگر و برگشت به زمين اشاره كرده. البته اگر درست فهميده باشم. يه اسمي داشت كه تو خاطرم نيست. مثل داستان كتاب غرق در نور. خب من به اين مسئله خيلي فكر كردم از بعضي جهات براي آدم لذت بخشه ولي بعضي وقتا فكر مي كنم خدا خيلي فراتر از يك پريود تكراري براي آدما در نظر داره. البته دوست دارم يه روزي با هم راجع به اين مسئله صحبت كنيم و نظرت رو بدونم اما تو اين كادر نمي شه!!!! من اينجور افكار رو دوست دارم چون ميشه راجع به اون فكر و بحث كرد.