سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پرنده مهاجر

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند

روزی از روزهای پاییزی

زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا

خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی

مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد

یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز

انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
 
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند

 

****
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند

سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می‌دیدند

روزی از روزهای پائیزی زیر رگبار و تازیانه باد

یکی از کاجها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تأمل کن

ریشه‌هایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با نرمی دوستی را نمی برم از یاد

شاید این اتفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد

مهر بانی بگوش باد رسید باد آرام شد ملایم شد

کاج آسیب دیده ی ما هم کم کمک پا گرفت سالم شد

میوه ی کاج ها فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدندآسان

ابر باران رساند وچندی بعد ده ما نام یافت کاجستان


شاد و همیشه سبز باشید


نوشته شده در سه شنبه 91/3/2ساعت 7:54 عصر توسط وهاب نظرات ( ) |


Design By : Pichak